محل تبلیغات شما



اصرار داشت که چن تا کرم گنده ی گرسنه افتادن به جون سیم کشی های مغزش و دارن گذشتشو میخورن ازش پرسیدم حاج اقا اسمت چیه؛گفت علی پیرمرد اسم بچه هاشو درست یادش نمیومد تقریبا هیچی یادش نبود بجز یک چیز،لیلیش انگار که یه گرامافون نیم سوز تو مغزش گزاشته باشن که گهگداری صفحه ی خاطرات لیلی با صدای خشن تو مغزش پخش میشه لیلی یا همون رویا همسایه ی قدیمیش بود،دیوار به دیواری که مرز حیاطاتاشون فقط چند تا درخت گیلاس بود روز تولد رویا اوایل تیر بود،دقیقا وقت رسیدن میوه های

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر آنچه از دل بر آید... همراه با چهارده معصوم (عليهم السلام)ویار کلینیک تخصصی الکترونیک و برق خودرو